آیا کافه باغ نگارستان، خلاف قوانین میراثفرهنگی است؟
تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۲۸۲۱۲۸
به گزارش خبرنگار ایلنا، در روزهای اخیر کمپینی در تلگرام با هشتگِ «به کافه نگارستان نمیریم» در اعتراض به کافهای که در باغ نگارستان به بهرهبرداری رسیده، به راه افتاده است. در ادامهٔ این هشتگ میخوانیم: «اخیراً در ضلع شمال غربی باغ نگارستان که در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده، کافهای ساخته شده که به عرصه و منظر تاریخی-فرهنگی این باغ ارزشمند آسیب رسانده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه، از دوستداران میراث فرهنگی کشور خواسته شده جهتِ حمایت از میراث فرهنگی و برخورد با آسیبزنندگان به آثار تاریخی پایتخت، به این کمپین بپیوندند و از مراجعه به کافهای که ساختمان آن غیرقانونی است، خودداری کنند.
روز دوشنبه ۴ دیماه خبرنگار ایلنا به باغ نگارستان رفت و بنای این کافهٔ تازه احداث شده را از نزدیک مشاهده کرد. آنچه مهم است، درنظر گرفتن ابعاد تاریخی و مکانیِ محلی است که کافهٔ نگارستان در آن ساخته شده است. این کافه با فاصلهٔ یک متری از دیوار اصلی باغ احداث شده است. نکتهٔ حائز اهمیت دیگر این است که این بنا در گوشهٔ ضلع شمال غربیِ باغ، رویِ سکویی ساخته شده که خود جدیدالاحداث است. این سکو در سال ۱۳۷۶ در جریانِ عملیات بازسازیِ باغ نگارستان و از طرفی تخریبهایی که در طیِ ایام صورت گرفته بوده، ساخته میشود. درواقع، نخالههای عملیات بازسازی به دستور سیدامیر منصوری (رئیس وقتِ دانشگاه تهران)، در ضلع شمال غربیِ باغ دفن شدند و جهتِ حفظ هویتِ بصریِ باغ، با لایهای از آجر روی آنها پوشانده میشود. مجموعهٔ باغ نگارستان، یک سال بعد در سال ۱۳۷۷ به ثبت ملی میرسد و این سکوسازیِ غیراصولی نیز مربوط به زمانی است که هنوز این مجموعه به ثبت ملی نرسیده است. در همین بخشِ باغ، ساختمانِ نگهبانی، گلخانه و سرویس بهداشتی، ازجمله بخشهایی هستند که تمامیِ آنها در دهههای اخیر ساخته شده و هیچکدام اهمیت میراثی ندارند. نکتهٔ اساسی در این میان، این است که در کلِ مجموعهٔ باغ نگارستان، تنها عمارت موزه و بخش اداری است که از اهمیت تاریخی و میراثی برخوردارند.
اما پیش از آنکه حرفوحدیثها بر سر این کافه شکل بگیرد، باید اشاره کرد که در مهر ۱۳۹۲ کافهای به اسم «کافه تهرون» در محلِ کنونیِ کافهٔ مذکور دایر بوده است. «کافه تهرون» با چادر و سازههای فلزیای که با کل مجموعه ناهمخوان بوده، به مدتِ ۳ سال با دانشگاه تهران قرارداد داشته و در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۵ مهلت اجارهٔ محل به پایان رسیده و گردانندگان آن، باغ نگارستان را ترک کردند.
در اوایل سالجاری، طرح فضایی در باغ نگارستان به منظورِ استراحت و ارائهٔ خدمات به بازدیدکنندگان ریخته شد و محل مذکور پس از کارشناسی رسمی دادگستری، اجاره داده شد. بخش خصوصی، طرح «کافه نگارستان» را توسط یک تیم طراحی به انجام رساند و آن طرح را به رؤیت مصطفی دهپهلوان (رئیس مؤسسهٔ باستانشناسی دانشگاه تهران)، شهرداری و سازمان میراث فرهنگی رساند. سازمان میراث فرهنگی، به طرح پیشنهادی ایراد وارد کرد و تذکر داد که ستونهای کافه زیاد است. به همینمنظور در طرحِ جدید، ۶ ستون از فضای کافه حذف شد و سپس با موافقت طرفین ساختِ بنا آغاز شد.
طی بازدید میدانی از بنا، متوجه میشویم که در سازهٔ کافه، فونداسیونی به کار نرفته است؛ به گونهای که میتوان آن را یک سازهٔ موقت تلقی کرد. سازهٔ موقت فقط محدود به تیرهای آهنی یا چوبی نمیشود که با سازهٔ پارچهای پوشانده شده باشد. سازهٔ موقت میتواند از هر جنسی باشد؛ مهم آن است که بنای جدید اولاً با کلِ فضا همخوان باشد و دوم آنکه به عرصهٔ حریم صدمه وارد نسازد. سازهٔ جدید، به درختان محوطه صدمهای وارد نیاورده، و بنا با یک متر فاصله از دیوار باغ احداث شده است. همچنین همانطور که پیشتر گفته شد بنای مذکور، روی سکویی قرار گرفته که در سال ۷۶ ساخته شده و اتکایی به بخش میراثی مجموعه ندارد.
مساحت بنای کافه، در حدود ۳۰۰ متر است. آجرهایی که برای نمای بنا به کار رفته، آجرهایی است که باقیماندهٔ مخروبههای تاریخی است و مجری طرح ادعا میکند آنها را به قیمت گزافی خریداری کرده تا هارمونی باغ را به هم نزند. سرپرست تیم اجراییِ طرح، نوروز امینی است که پیشتر سر در باغ ملی و پروژههای میراثی مشابه آن را کار کرده. سقف بنا، به صورت دوجداره زده شده تا عایق صدا و همچنین عایق سرما و گرما باشد. سیستم گرمایش و سرمایش از کف برای این کافه انتخاب شده، تا این تأسیسات جلوهٔ مجموعه را مخدوش نسازد. سازهٔ سقف، با تیر چوبی و گالوانیزه کار شده و کاشیهای به کار رفته در بنا، دستساز و طرح سعدیهٔ شیراز است. همچنین بهمنظورِ همخوانیِ بنا از حیث قدمت با کل مجموعه، در داخل فضای کافه گازوئیل سوزانده شده است تا این یکدستی حفظ شود. سبکِ آجرچینی و همینطور مدلِ آجرهای بنا با کلِ مجموعه همخوان است و لوسترهای کافه، مدل شاهعباسی با تمِ سبز و سفید است و طاقهایی که در فضای کافه احداث شده، از نوعِ طاق خراسانی و جناقی میباشد.
اتفاقی که در خصوص بسیاری از بناهای میراثی در سطح کشور تاکنون افتاده و هنوز هم ادامه دارد، این است که عدهای براساس روابط نزدیک با مسئولانِ مجموعههای میراثی و ملی، با اجارهبهای بسیار ناچیز، در گوشهکنارِ محوطههای میراثی، کسب و کاری به راه میاندازند و به نحوی از یک سایتِ ملی، بهصورت شخصی کسبِ درآمد میکنند؛ در حالی که طبقِ قانون، میبایست چنین فضاهایی را به مزایدهٔ محدود گذاشت، و با دریافت اجارهبهای قابل توجهی از بخش خصوصی، محل را بدون اینکه آسیبی ببیند اجاره کرد.
خبرنگار ما سعی کرد با امیرحسین حریری (مدیر مجموعه باغ نگارستان) و همچنین مجید سرسنگی (معاون فرهنگی دانشگاه تهران) در این خصوص گفتگو کند، اما هر دو مسئول با بیان اینکه به زودی نشستی خبری در اینباره تشکیل خواهد شد و همهٔ حرفها و نظرات در آن نشست گفته خواهد شد، از مصاحبه خودداری کردند. تنها امیرحسین حریری، در گفتگو با ما خیلی کوتاه گفت: «برخلاف حرفهایی که گفته شده، ما با سازمان میراث فرهنگی، هماهنگی و همکاری لازم را داشته و داریم. از اول این پروژه با آنها در تعامل بودیم و بعد از این هم به تمام نظرات کارشناسی آنها تمکین خواهیم کرد. ما در کلیت موضوع که احداثِ یک کافه باشد، با میراث به توافق رسیدیم. دوستان ما در میراث، چند اصلاحیه به طرح اولیه دادند که ما همه را پذیرفتیم. ما باتوجه به اینکه دانشگاه تهران یک مرکز علمی و محل گفتگوی علمی پیرامون مباحث مختلف است، آمادگی پذیرش هرگونه نگاه کارشناسانهای را داریم. مضاف بر اینکه اگر دوباره هم اصلاحات کارشناسانهای لازم باشد باز همه را اعمال خواهیم کرد.»
وی در پایان گفت: «اساساً هیچ ایرادی ندارد که بخش خصوصی در مجموعههای دولتی سرمایهگذاری کند. بالاخره مجموعههای دولتی با محدودیتهایی مواجه هستند. ما با جذب سرمایههای خصوصی میتوانیم خدمات روزانهٔ گردشگری ارائه دهیم و درآمد حاصل از آن را، به مصرفِ دیگر بخشهای مجموعه برسانیم. کسانی که انتفاعِ کلانِ خود را از مجموعه از دست دادهاند، سعی داشتهاند تا احداثِ این کافه را خلاف قانون و تخطی از ضوابط سازمان میراث فرهنگی جلوه دهند و کمپین به راه بیندازند. این عده تصور میکردند که میتوانند با پرداخت یک اجارهبهای جزئی، از این رانت استفاده کنند.»
حفظ حریم درختها و رعایت فاصله با دیوار باغ
منبع: ایلنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۲۸۲۱۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرنوشت «تلخ» کارخانهای که «موزه» نشد/«ریسباف» فقط «دست به دست» میشود!
خبرآنلاین اصفهان- فاطمه کازرونی: کارخانه تاریخی «ریسباف» حدود ۱۰ سال است که میان نهادهای مختلف دست به دست می شود، هر بار خبر از واگذاری این کارخانه به یک ارگان برای تبدیل شدن به موزه به گوش می رسد و خبر در خبرگزاریها تا سال بعد منجمد می شود؛ با این رویه سالهاست فقط خبر تبدیل این کارخانه را به موزه می شنویم، ساختمان کارخانه هر روز فرسوده تر میشود؛ اطراف آن ساختمانهای تجاری بالا میرود و هر کلنگِ بر زمین، زخمهای بر دل این کارخانه کهنه می شود که همچون خرابه ای اما هنوز پابرجاست.
تاریخ پر فراز و نشیب کارخانه ریسباف
نخستین باری که برای تهیه گزارش درارتباط با کارخانه ریسباف، تا این بنای تاریخی، پیاده راه پیمودم را به خوبی به یاد می آورم؛ ظهر یک روز گرم تابستان بود و من فاصله خانه تا این کارخانه تاریخی را زیرسایه سار درختان چناری که تنه آنها ترمیم شده اما هرگز تبر بر پیکر آنها رد نابودی بر جای نگذاشته بود گام برمی داشتم اما امروز که در «هفته فرهنگی اصفهان» تا کنار این کارخانه از خیابانهای «نصف جهان» گذر میکنم، چشمانم چیزی از «فرهنگ و تاریخ» نمیبیند به جز جای خالی بیش از ۳۰۰ درخت در منطقه یک اصفهان که به عنوان میراث «شیخ بهایی» دیگر اثری از آنها موجود نیست و خستگی تمام ناشدنی که از تن کارخانه تاریخی ریسباف در زیباترین و قدیمی ترین خیابان جهان، شره میکند!
سال ۹۳ بود که طی مراسمی که با دعوت معدودی از خبرنگاران برای بازدید از این کارخانهی در تملک بانک ملی برگزار شد، از «ریسباف» خسته عیادت کردیم و مسئولان از استاندار و شهردار وقت اصفهان تا رئیس و غیره سخنها از پروژه پرافتخار تبدیل این کارخانه به موزه گفتند، ما دیدیم، شنیدیم، نوشتیم و امیدوارانه منتظر ماندیم تا سال ۹۶، یعنی سالی که نام کارخانه ریسباف اصلا از دهن مسئولان در سخنرانی های مختلف نمی افتاد، آن سالها گویی انتظار اصلا سخت نبود و شور ابتدای جوانی رویای موزه دار شدن اصفهان را این همه دور از دسترس نمی پنداشت.
زنجیره ای تمام نشدنی از ادعای دلسوزی برای ریسباف
۱۱ اردیبهشت ماه سال ۹۶ که رسید ابوالفضل قربانی عضو شورای اسلامی شهر اصفهان پس از مدتها بار دیگر سخن از «ریسباف» به زبان آورد و در ارتباط با حوزه تفکیک زمینهای مربوط به پشم ریس، ریسباف و شهرضای جدید به عنوان مرغوبترین زمینهای شهر اصفهان صحبت کرد و تذکر داد که باید مشخص شود این زمینهای در تصدی چگونه و به چه کسانی واگذار شده است.
وی تصریح کرد: ضروری است که مشخص شود که شایعاتی که این روزها در خصوص واگذاری تعدادی از پلاکهای این زمینهای تفکیک شده به برخی از شهرداران مناطق و مسئولان صحت دارد یا خیر.
۲۳ آذرماه همان سال، قدرت الله نوروزی شهردار اصفهان در هفتمین کنفرانس بین المللی توسعه پایدار و عمران شهری خواستار واگذاری این کارخانه به شهرداری شد و عنوان کرد: در صورت واگذاری این مکان به شهرداری می توان طرح های خدماتی برای استفاده از فضای موجود در آن را اجرایی کرد.
وی افزود: فضاهایی مانند کارخانه ریسباف اصفهان ظرفیت به کارگیری برای همه اقشار از شهروندان تا دوستداران هنر و میراث فرهنگی را دارد.
خرید کارخانه تاریخی ریسباف اصفهان به قیمت ۲۰۷ میلیارد تومان
نکته جالب اینکه ۲۸ آذرماه همان سال به فاصله یک هفته از صحبتهای شهردار اصفهان، سرپرست شرکت عمران و بهسازی شهری ایران از خریداری کارخانه تاریخی ریسباف اصفهان به قیمت ۲۰۷ میلیارد تومان آن هم به عنوان بنای غیر تاریخی خبر داد!
هوشنگ عشایری در ادعایی عجیب عنوان کرد که ریسباف اصلا کارخانه تاریخی نیست! و تملک این کارخانه قدیمی با موضوع احیای بافت تاریخی متفاوت است و آن را در راستای اجرای یکی دیگر از وظایف شرکت عمران و بهسازی مبنی بر «اصلاح نقاط ناهمگون شهری» و با هدف تغییر جریان مدیریت شهری خریداری کرده اند چرا که ریسباف بنای تاریخی نیست!
ریسباف به جای موزه، کاربری کارخانه نوآوری گرفت!
خرید این کارخانه توسط شرکت عمران و بهسازی شهری ایران نیز پایان این ماجرا نبود و سال ۹۸، اتفاق عجیب دیگری افتاد، کارخانه ای که سالها توسط استانداران مختلف اصفهان کاربریها مختلف برای آن ذکر شده بود، در نهایت به دلیل عدم توافق مناسب با بخش خصوصی و به دلیل واقع شدن در یکی از تجاریترین نقاط اصفهان سالهاست خاک بی تدبیری میخورد به جای کاربری موزه نام کارخانه نوآوری گرفت.
سیدحسن قاضی عسگر سرپرست هماهنگی امور اقتصادی استانداری اصفهان، بهمن ماه سال ۹۸ این خبر را عنوان کرد و گفت: پس از سالها بحث بر سر احیای کارخانه ریسباف، در نهایت تصمیمات لازم برای احیا این کارخانه به عنوان کارخانه نوآوری اتخاذ شد.
وی ادامه داد: توجه به اینکه «ریسباف» یکی از بقایای باقیمانده از صنعت نساجی اصفهان است تصمیم گرفتیم این کارخانه را به مرکز نوآوری در شهر تبدیل کنیم تا به رشد کارآفرینی و صنایع خلاق کمک شود.
و اما.....
«ریسباف» و زمانی که در تقویم مسئولان جایگاهی ندارد
بازهم عقربه های ساعت از سال ۹۸ چرخیدند و زمانی دراز گذشت، زمانی که انگار در تقویم برخی مسئولان هیچ معنایی ندارد، میراث فرهنگی اصفهان چندین مسئول عوض کرد، استانداران و شهرداران اصفهان تغییر کردند و فرجی حاصل نشد، سال ۱۴۰۰ یک بار دیگر دوستداران اصفهان و دغدغهمندان طی نامهای به وزیر میراث فرهنگی کشور و استاندار اصفهان خواستار حفظ و احیای ساختمان تاریخی ریسباف اصفهان شدند و این سرنوشت عجیب همچنان ادامه داشت!!
گویی قصه ریسباف ادامه داشته و دارد؛ داستان تکراری واگذاری کارخانه از سال ۱۴۰۰ تاکنون نیز تغییر اساسی را تجربه نکرد تا اینکه خردادماه سال ۱۴۰۲ یک تیتر تکراری از نور صالحی رئیس شورای شهر اصفهان، دوباره به یادمان آورد که «کارخانه ریسباف همچنان بلاتکلیف است»!
جالب اینکه با چند روز فاصله از آخرین یادآوری رئیس شورای شهر یعنی ۲۵ خردادماه ۱۴۰۲، رضا مرتضوی استاندار اصفهان باز هم خبر از واگذاری مجدد این کارخانه به وزارت میرث فرهنگی برای احداث موزه ملی اصفهان داد و گفت: موضوع تبدیل کارخانه ریسباف به موزه اصفهان در کمیسیون حقوقی و قضائی هیئت دولت مطرح و مورد پیگیری قرار گرفت و طبق این مصوبه حق بهرهبرداری زمین کارخانه، از وزارت اقتصاد به وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی جهت احداث موزه بزرگ اصفهان واگذار شد.
انتظار به سر رسید؛ کارخانه دوباره به دست شهرداری رسید!
بدین ترتیب کارخانه آذرماه همان سال به میرث فرهنگی واگذار شد اما اکنون و پس از گذشت حدود یک سال از وعده استاندار اصفهان برای گشوده شدن درب این کارخانه به روی مردم و پس از تنها ۵ ماه از تحویل کارخانه به میراث فرهنگی بار دیگر خبر رسیده که مالکیت ریسباف به شهرداری اصفهان رسیده است، خبری که استاندار اصفهان در نخستین نشست خبری سال جدید با خبرنگاران مطرح کرد.
قرار است با توجه به توافق بعملآمده میان معاونت هماهنگی امور عمرانی استانداری، شهرداری اصفهان و اداره کل میراث فرهنگی، از فروردین امسال، این مجموعه تاریخی و صنعتی بزرگ اصفهان پس از برآوردهای اولیه و تهیه شرح خدمات، برای انجام عملیات نجات بخشی و ایجاد نمایشگاه فرهنگی و گردشگری در آن در اختیار شهرداری قرار گیرد تا به موزه تبدیل شود!
شاید طبیعی است کارخانه ریسباف اصفهان در یکی از گران ترین مناطق اصفهان قرار دارد، چنین سرنوشت عجیبی داشته باشد، فراموش نمی کنیم که حتی در برهه هایی از زمان بخش هایی از این کارخانه به عمد تخریب می شد، فرقی نمی کند کارخانه باشد، بنای تاریخی و قدیمی یا سینما، دراین دنیای پربلای پرمنفعت سودجویی برخی آدمها تمامی ندارد.
همان طور که سالیان پیش یکی از اعضای شورای شهر اصفهان بیان کرد که در راه مدرنیته شهری باید بلندنظر بوده و از «عالی قاپو» و «چهلستون» نیز بگذریم، مدرنیته ای ظاهری که در حقیقت منفعت طلبی برخی افرادی است که سالها شاهد تلاش آنها برای ورود به نهادهای شهری به نفع خود و تغییر قوانین، مانند بلندمرتبه سازی های غیرقانونی در اصفهان بودیم؛ درست همانند بلایی که بر سر «سینما ایران» نیز آمد و به جرم قرار داشتن در بهترین منطقه اصفهان یعنی چهارباغ عباسی و باتوجه به وسعت بنا قبل از تعیین تکلیف به شکل شبانه تخریب شد!
روزشمار تاریخی، بار دیگر از سال ۱۴۰۳
حالا این ماییم و بار دیگر شهادت روزگار و این قلم که خواهد نوشت آیا شهرداری و علی قاسم زاده شهردار اصفهان می تواند سرنوشت این کارخانه را تغییر دهد؟! «ریسبافی» که تنها کارخانه باقیمانده از مجموع ۹ کارخانه تاریخی پارچهبافی در اصفهان است و در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۸۱ با شماره ثبت ۶۰۱۸ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است، از امروز بار دیگر در انتظار وعده های تکراری مسئولان عمر می گذارند.
و این «نصف جهانی» است که پس از گذشت ۱۰ سال از سال ۹۳ و با وجود این همه آثار تاریخی و عتیقه که برخی در انبارهای موزهداران و یا در زیر باران و آفتاب از میان می رود، هنوز که هنوز است «موزه ملی» ندارد! شاید این بار با پیگیری استاندار اصفهان درسال ۱۴۰۳ و قول جدی وی به مردم، گره از سرنوشت یکی از کهن ترین پروژههای برزمین مانده اصفهان باز شود و ریسباف اصفهان نیز بتواند هوای بهاری این روزهای نصف جهان را بدون دغدغه نفس بکشد.
توضیح: عکسهای درون گزارش مربوط به وضعیت کارخانه در سال های مختلف است.
46
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903136